همه ما می دانیم که نباید افراد را بر اساس ظاهرشان قضاوت کنیم. به قول معروف زیبایی فقط تا سطح پوست است. علاوه بر این، ظاهر کسی چیزی در مورد مهربانی آنها به ما نمی گوید. یا چقدر قابل اعتماد یا هر چیز دیگری در مورد شخصیت آنها.
اما نادیده گرفتن ظاهر یک فرد سخت است. چیزی در مورد افراد جذاب باعث می شود که ما بخواهیم آنها را تماشا کنیم. ما نمی توانیم از یک بازیگر، هنرپیشه یا مدل خوش قیافه چشم برداریم. به این ترتیب، زیبایی بر ما قدرت دارد. اما زیبایی چیست؟
پاسخ ساده ای وجود ندارد. با این حال، محققان شروع به بررسی چگونگی تأثیر زیبایی بر رفتار انسان ها و سایر حیوانات کرده اند. به ویژه از طریق این کار به برخی از ویژگی هایی که یک فرد را برای دیگران جذاب می کند، پی برده اند.
دانشمندان همچنین می آموزند که ممکن است جنبه عملی وسواس ما نسبت به زیبایی وجود داشته باشد. یک صورت زیبا ممکن است متعلق به یک فرد سالم تر باشد. یا ممکن است پردازش آن برای مغز ما ساده تر باشد.
همه چیز در مورد میانگین ها
با نگاه کردن به مجموعهای از عکسها، به راحتی میتوان گفت که کدام چهرهها را جذاب میدانیم. افراد مختلف معمولاً در مورد اینکه کدام چهره هستند توافق دارند. اما تعداد کمی می توانند دقیقاً بگویند که چرا آن چهره ها اینقدر زیبا به نظر می رسند.
با این حال، محققان شروع به یافتن برخی از پاسخها کردهاند. مانند تقارن. آنها مییابند که چهرههایی که از نظر ما جذاب هستند، متقارن هستند. چهره های جذاب نیز متوسط هستند.
در یک صورت متقارن، سمت چپ و راست شبیه یکدیگر هستند. آنها تصاویر آینه ای کاملی نیستند. اما چشمان ما چهره هایی با نسبت های مشابه در دو طرف را به صورت متقارن می خواند.
آنتونی لیتل می گوید: «چهره افراد معمولاً فقط از نظر تقارن با هم تفاوت دارند. او روانشناس دانشگاه استرلینگ اسکاتلند است. او میگوید چهره همه کمی نامتقارن است، اما به روشهای مختلف. در نهایت، بسیاری از این چهره ها متقارن به نظر می رسند. او توضیح می دهد: «بنابراین، تقارن برای ما عادی به نظر می رسد. و ما آن را دوست داریم.»
لیتل خاطرنشان می کند که این میانگین بودن به این موضوع اشاره دارد که یک چهره چقدر شبیه به اکثر چهره های دیگر در یک جمعیت است. در اینجا میانگین به معنای "چنین" نیست. در عوض، چهرههای متوسط میانگین ریاضی (یا میانگین) ویژگیهای بیشتر افراد هستند. و به طور کلی، مردم چنین چهره هایی را کاملاً جذاب می یابند.
لیتل میگوید: «میانگین بودن شامل انواع عوامل است. "مانند اندازه اجزای صورت شما و چینش آنها."
به عنوان مثال، فاصله بین مرکز چشم یک زن بر زیبایی او تأثیر می گذارد. مردم زمانی او را جذاب ترین می یابند که این فاصله کمتر از نیمی از عرض صورت باشد. محققان دانشگاه کالیفرنیا، سن دیگو و دانشگاه تورنتو در کانادا این نسبت را کشف کردند. آنها دریافتند که به همان اندازه مهم فاصله بین چشم و دهان یک زن است. باید کمی بیش از یک سوم قد صورتش باشد. هر دوی این فاصله ها با میانگین جمعیت مطابقت دارند یا نزدیک به آن هستند.
طبیعت یا تربیت؟
آیا ما با ترجیح دادن به انواع خاصی از چهره ها متولد شده ایم؟ یا فقط چیزی است که مردم بدون اینکه متوجه شوند یاد می گیرند؟ برای کشف این موضوع، روانشناس جودیت لانگلویس و تیمش در دانشگاه تگزاس در آستین با کودکان و نوزادان خردسال کار کردند.
برخی از جوانان استخدام شده آنها فقط دو تا سه ماهه بودند. محققان به هر کودک عکس های دو چهره را نشان دادند. یکی از چهره ها جذاب تر از دیگری بود. سپس دانشمندان مدت زمان نگاه کردن نوزادان به هر صورت را ثبت کردند.
نوزادان نسبت به چهره های غیرجذاب زمان بیشتری را صرف دیدن چهره های جذاب می کنند. استوی شاین روانشناس می گوید که این بدان معناست که آنها چهره های زیبا را ترجیح می دهند. او با لانگلویس کار می کند. این یافته ها نشان می دهد که افراد در اوایل زندگی چهره های زیبا را ترجیح می دهند. با این حال، هنوز ممکن است که ما این اولویت را یاد بگیریم. از این گذشته، شاین خاطرنشان می کند: "تا زمانی که نوزادان را آزمایش می کنیم، آنها قبلاً تجربه ای در مورد چهره دارند."
آن تجربه می تواند تفاوت ایجاد کند. تحقیقات انجام شده در دانشگاه دلاور نشان داد که مغز نوزادان در پردازش چهره های نژاد خود بهتر عمل می کند. شاین می گوید، بنابراین نوزادان به سرعت این چهره ها را ترجیح می دهند.
کورن آپیسلا میگوید: در روانشناسی به خوبی شناخته شده است که چیزهای آشنا جذابتر هستند. او روانشناس دانشگاه پنسیلوانیا در فیلادلفیا است. «شاید چهرههای متوسط جذابتر باشند زیرا آشناتر به نظر میرسند.»
در واقع، تحقیقات او این را تأیید می کند. Apicella و Little با دو گروه از جوانان کار کردند: بریتانیا و هادزا. هادزا شکارچیان تانزانیا، کشوری در شرق آفریقا هستند. آپیسلا آنها را برای آزمایش خود انتخاب کرد زیرا آنها در معرض فرهنگ غربی و استانداردهای زیبایی قرار نگرفته بودند.
او به افراد هر دو گروه دو تصویر نشان داد و پرسید که کدام یک جذاب تر است. یک تصویر به طور متوسط پنج چهره بریتانیایی یا پنج چهره هادزا بود. دیگری به طور متوسط 20 چهره انگلیسی یا 20 چهره هادزا بود. مردم هر دو فرهنگ، چهرهای را ترجیح میدادند که متوسطتر بود - یعنی از 20 چهره به جای پنج صورت جمعآوری شده بود. شرکت کنندگان بریتانیایی هم چهره هادزا و هم چهره بریتانیایی را زیبا یافتند. در مقابل، هدزا فقط صورت هادزا را ترجیح می داد.
آپیچلا در پایان میگوید: «هادزا تجربه کمی با چهرههای اروپایی دارند و احتمالاً نمیدانند یک چهره متوسط اروپایی چگونه است. "اگر آنها نمی دانند چگونه به نظر می رسد، چگونه می توانند آن را ترجیح دهند؟"
یافتههای او نشان میدهد که چگونه زیستشناسی و محیط با یکدیگر برای شکل دادن به ارزشهای ما کار میکنند. آپیسلا میگوید: «ترجیح متوسط بودن به خودی خود مبتنی بر بیولوژیک است. اما مردم ابتدا باید چهره های دیگر را تجربه کنند تا یاد بگیرند که یک چهره متوسط باید چگونه باشد.
یک مطالعه جدید توسط Kaitlin Ryan و Isabel Gauthier نشان می دهد که قرار گرفتن در معرض چهره چقدر می تواند مهم باشد. این محققان در دانشگاه واندربیلت در نشویل، تن دریافتند که این درست است - حتی زمانی که این چهره ها انسان نیستند.